از آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان پرسیده بودند که نظر شما درباره شرکت زیمنس چیست؟ پاسخ او بسیار عجیب، غیرمنتظره و سرشار از نکاتی بود که هر انسان آگاه و صاحب نظری را به تامل و تفکر وا می دارد. او در پاسخ به این سوال گفته بود:« زیمنس روح آلمان است.»
از آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان پرسیده بودند که نظر شما درباره شرکت زیمنس چیست؟ پاسخ او بسیار عجیب، غیرمنتظره و سرشار از نکاتی بود که هر انسان آگاه و صاحب نظری را به تامل و تفکر وا می دارد. او در پاسخ به این سوال گفته بود:« زیمنس روح آلمان است.»
به گزارش خودرونویس، کنکاش عمیق تر در این جمله به درستی نشان می دهد که مسیر توسعه یک کشور کدامین گذرگاه مدیریتی و استراتژیک است و با دریافت ابعاد مختلف آن می توان به راز پیش رفت یک کشور و یک جامعه پی برد. آنچه از این عبارت می توان برداشت کرد، این است که توسعه یک کشور را کیفیت «سازمان»های آن جامعه شکل می دهند و امروز شرکتهایی مانند زیمنس، بوش، مرسدس بنز، ب ام و، فولکس واگن و دهها شرکت دیگر آلمانی که دارای کیفیت سازمانی کم نظیری هستند، این کشور را در بالاترین رتبههای توسعه یافتگی جای دادهاند.
این موضوع نشان می دهد که وقتی در هسته های حکمرانی یک کشور با تمرکز بر دیدگاههای متنوع و توجه به نیازهای اساسی یک جامعه، کنشهای واقع گرایانه از سوی جریان اداره کننده آن جامعه شکل می گیرد و به طور کلی آن جامعه از توان و مهارت حل مساله برخوردار می شود، پیشرفت و توسعه نیز در پس آن شکل می گیرد و تردیدی نیست که توسعه یافتگی دقیقا توانمندی یک کشور و یک جامعه در حل مسائل مختلف است.
بگذارید مثال ماندگار دیگری بزنیم. جایی که دمینگ یکی از مشهورترین متفکران جهان می گوید:« کیفیت از درون اتاق هیات مدیره یک شرکت بیرون میآید.» این جمله اگر چه به ظاهر می تواند یک اظهارنظر عادی قلمداد شود، اما سرشار از نکات معناداری است که با همان کیفیت «سازمان» در ارتباط است. بعبارتی اگر یک «سازمان» در یک چارچوب صحیح و مبتنی بر مولفه های مدرن حکمرانی شکل گرفته باشد، خروجی آن «کیفیت» و در نهایت توسعه یافتگی است.
با این گفتار نقبی به صنعت خودرو کشورمان می زنیم که صرف نظر از هیاهوی جایگزینی مدیران آن در روزها و هفتههای اخیر با چالش های متعدد دیگری در زمینه قیمت گذاری و کیفیت محصول مواجه است. اگر اینجا مثال آلمان را مطرح می کنیم دقیقا بدان معنا است که «سازمان»های با کیفیت در این کشور توانسته اند در مسیری حرکت کنند که خروجی آن کیفیت، تولید ناب و روند سریع دستیابی به فناوری روز بوده و قطعا این خروجی از جلسات همان هیات مدیرهها به دست آمده است.
حال آنکه در طول حدود نیم قرن گذشته ما همواره با این شعار مواجه بوده ایم که باید روی پای خودمان بایستیم و به خودکفایی و استقلال در صنعت خودرو دست پیدا کنیم. حال آنکه معنا و مفهوم استقلال، لزوما خودکفایی و روی پای خود ایستادن نیست، بلکه استقلال به معنای واقعی «افزایش شدت وابستگی دیگران به خود» است! با این تعریف آیا صنعت خودرو در این زمینه موفق عمل کرده است؟
بعبارتی مبتنی بر کنشهای واقع گرایانه در جامعه آلمان، مهارت حل مساله در صنعت خودرو نیز به دست آمده و نتیجه آن خودروهایی شد که اکنون الگوی اصلی تمام خودروسازان جهان است. ناگفته پیداست که این پیشرفت در پی مطالبهگری یک جامعه رنگی و متکثر شکل گرفت. بدون شک جامعه ایران نیز در سالهای اخیر با تکیه بر رشد خیرهکننده جریان اطلاعات، شاهد روند پیشرفت جهانی در این صنعت شده و همواره سطح مطالبات خود از خودروسازان داخلی را بالاتر برده است.
امروز موضوع کیفیت در صنعت خودرو برای جامعه ایرانی همانند بسیاری از موضوعات دیگر یک مساله است. همانطور که موضوعاتی مانند آلودگی هوا ناشی از مازوت سوزی نیروگاهها، احداث پتروشیمی در میانکاله، فرونشست دشت های ایران، بحران آبهای زیرزمینی، خشک شدن دریاچه ارومیه، حفظ اکوسیستم جنگل های هیرکانی و دهها مورد دیگر مسالههایی هستند که باید برای جامعه ایرانی پاسخ قانع کننده ارائه کرد.
با این نگاه باز هم برمی گردیم به این موضوع که برای پاسخ به تمام این مسائل نیازمند «سازمان»های با کیفیت هستیم. سازمانهایی که در آنها تفکر سیستمی، رفتار سازمانی پیشرفته، خلاقیت های کسب و کار، سبک رهبری مبتنی بر دانش و فن آوری، آینده پژوهی، مدیریت ریسک، بهینه یابی و دهها مولفه دیگر مدیریتی در شریان های حیاتی آن جاری باشد. طبیعی است که کیفیت، پیشرفت و سودآوری در پی حل این مسائل به دست می آید و نیازی به رویکردهای شعاری و عوام فریبانهای که جامعه نیز به آنها واقفند نخواهد بود.
اکنون به نظر می رسد صنعت خودرو ایران نیز صرف نظر از بازی نامها و لابیگریها نیازمند حل یک مساله بزرگتری است که بر اساس آن بتوان چشم انداز توسعه را ترسیم کرد. صنعتی که مواهب آن وسوسه بزرگی برای جریان های سیاسی است و در یک ساختار مدیریتی فرسوده، درهم تنیده و بی در و پیکر دولتی و فسادخیز، دیگر توانی برای حل مسائل خود ندارد و نمودار زیان انباشته آن روز به روز برافراشته تر می شود.
حال آیا وقت آن نرسیده است که برای تامین نیاز جامعه امروز که همان «کیفیت» است، یک سازمان باکیفیت نیز شکل بگیرد و این صنعت را از منجلابی که در طول سالیان سال شکل گرفته است برهاند؟ تردیدی نیست که فضای کنونی صنعت خودرو اجازه چنین تحولی را نخواهد داد، مگر آنکه خونی تازه در رگ های این صنعت به جریان افتد و سازمان هایی با کیفیت در بدنه آن شکل بگیرند.
احمد بروغنی
بسیار هم عالی جناب بروغنی
آقای بروغنی
این اتفاقات را مگه توی خواب ببینیم. این سالها که اینطوری نبوده. مدیرانی که خیلی راحت به همه امتیاز میدن تا مبادا میزشون را بگیرند اصلا به کیفیت فکر نمی کنند!!!
آقای احمد بروغنی عزیز
کیفیت سازمان را کیفیت افراد و مدیران تعیین می کند. مدیرانی که با فشار و لابی وارد سازمان می شوند آیا می توانند روی کیفیت تمرکز کنند. افراد سازمان بر اساس ارزش های سازمان و خط مشی آن باید انتخاب شوند تا آن مجموعه در مسیر درست حرکت کنند نه با آدم های سفارشی و سیاسی کاری
ما که در صنعت قطعهسازی کار میکنیم، می دانیم چه خبر است، این ساختار به راحتی تغییر نخواهد کرد و باید از اساس و ریشهای کار شود. باید نخبههای جوانمان را که این سالها مهاجرت کردهاند برگردانیم. با دست خالی سازمان خلاق دریت نمیشود
با این نگاه خیلی موافق نیستم بروغنی جان چون در ایران خیلی جواب نمیده. زهی خیال باطل
تا باشد همین است. یک بار جمله درستی از آقای احمد بروغنی در جلسهای شنیدم که گفت مدیران دولتی اگر توانستند خارج از شرکتهای دولتی برای پنج نفر شغل ایحاد کنند و دست به جیب بشوند و حقوق بدهند آنگاه مدیران لایقی هستند. درسته واقعاو خرج که از کیسه مهمان باشد…
اگر نمیتوانند پس چرا این ماشینهای گران و بی کیفیت را میسازند؟ شما یچیزی میگویی دلت خوشه واقعا
ممنون از جناب بروغنی
نکته بسیار مهمی است و بدون خصوصیسازی سازمان باکیفیت شکل نمیگیرد